Web Analytics Made Easy - Statcounter

ساعت 24-آزیتا حاجیان همسر سابق محمدرضا شریفی نیا است که متولد ۲۱ دی ۱۳۳۶ است. حاصل ازدواج آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفی نیا دو دختر به نام ملیکا و مهراوه است. ملیکا شریفی نیا به تازگی عکسی بی حجاب از آزیتا حاجیان در اینستاگرام قرار داد که بسیار جنجالی شد.

تولد آزیتا حاجیان نزدیک است و ملیکا با منتشر کردن عکسی از مادرش تولدش را به او تبریک گفت .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ملیکا شریفی نیا عکسی از کودکی خودش را در کنار مادرش آزیتا حاجیان منتشر کرده و تولد مادرش را تبریک گفته است.

نکته عجیب در این عکس بی حجاب بودن آزیتا حاجیان بوده که ملیکا شریفی نیا بدون توجه به این موضوع اقدام به انتشار این عکس کرده است.همین موضوع باعث واکنش های مختلفی از سوی کاربران فضای مجازی شده و به این نکته به شریفی نیا تذکر داده اند.

ملیکا شریفی نیا با انتشار این عکس نوشت:

به جز حضورِ تو هیچ چیزِ این جهانِ بی کرانه را جدی نگرفته ام حتی عشق را

تولدت مبارک  صبورترین رفیق دنیا گرم ترین مأمنِ دنیا عزیزترین مادر دنیا عاشقانه می پرستمت مهربانترین دلیلِ زنده بودنم همیشه باش

منبع: ساعت24

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۰۱۴۴۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این مرد بخاطر شباهت اسمی با یک فرمانده سپاه، ۳ سال در زندان انفرادی بود

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بنابر آنچه فارس روایت می‌کند، معلم آزاده مرحوم «حاج کاظم ناصری (خنیفر)» دبیر علوم در مدرسه البارتی هفت تپه خوزستان بود که با پیروزی انقلاب اسلامی، روزها در کلاس درس می‌داد و شبها در کمیته انقلاب اسلامی شوش وهفت‌تپه فعالیت می‌کرد.این معلم در عملیات‌های متعدد جنگ تحمیلی از جمله آزادسازی خرمشهر شرکت کرد و در عملیات «والفجر مقدماتی» به اسارت بعثی‌ها درآمد.

به دلیل تشابه اسمی آقای معلم با یکی از فرماندهان وقت سپاه شوش بنام احمد خنیفر، بعد از اسارت او را در بغداد از جمع دیگر اسرا جدا کردند و او را به مدت ۳ سال در زندان انفرادی شعبه پنجم استخبارات وزارت دفاع عراق در سخت‌ترین شرایط نگه داشتند.

آزاده دفاع مقدس «بهروز نصرالله‌زاده» که از شاگردان این آقای معلم بود و باهم در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت بعثی‌ها در آمدند. او درباره دوران اسارت و کارهایی که این معلم در اسارتگاه بعثی‌ها می‌کرد، اینگونه روایت می‌کند:مرحوم حاج کاظم، معلم علوم ما در مدرسه (اِلبارتی سابق) در هفت‌تپه بود. در عملیات والفجر مقدماتی من و آقای معلم در جنگل عمقر در ۸۰۰ متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ نیروها در حال استراحت بودند.

من و حاج کاظم خوابمان نمی‌برد و باهم صحبت می‌کردیم. درباره مسائل خرمشهر و همرزمان‌مان صحبت می‌کردیم. حدود ۵ و نیم صبح بود که دیدیم خمپاره‌ای به اطراف ما اصابت کرد. حاج کاظم گفت: «با این خمپاره‌هایی که به طرف ما می‌آید، دشمن فهمیده عملیات داریم. خودمان را آماده کنیم، یا شهید می‌شویم یا اسیر!» حدس آقای معلم درست بود. ما در خاک ایران محاصره شده بودیم. در این عملیات تعداد زیادی از همرزمان‌مان شهید شدند که من و آقای معلم به اسارت بعثی‌ها درآمدیم.بچه‌ها در اسارت به آقای معلم، «دایی کاظم» می‌گفتند. ما در اسارت، بچه‌هایی را می‌دیدیم که بی‌سواد بودند و که دایی کاظم در آنجا به آنها حروف الفبا یاد داد. او به دیگر دانش‌آموزان تاریخ اسلام، جغرافی و علوم درس می‌داد. نحوه تدریس هم به این شکل بود که آقای معلم درس می‌داد و می‌گفت: «هر کسی بتواند در طول یک ماه این مطالب را یاد بگیرد، من مدرک به او می‌دهم.» حاج کاظم حتی نمره هم می‌داد.

تا ۲ سال اول تدریس در اسارت توسط حاج‌کاظم، خبری از کاغذ و مداد و خودکار نبود و محدودیت داشتیم. اما اینطور نبود که تسلیم شویم. ما در اسارت بسته‌های کارتن پودر رختشویی را در آب خیس می‌کردیم و این مقواها به لایه‌های نازکتر تبدیل می‌شد. بعد از خشک شدن، از این کاغذها برای نوشتن استفاده می‌کردیم.یکی دیگر از کارهایی که برای آموزش می‌کردیم، این بود که خاک را داخل پارچه‌ای ریخته بودیم و آن خاک را روی زمین می‌ریختیم و می‌شد، یک سطح صاف. بعد آقای معلم با دسته قاشق روی خاک می‌نوشت و به اسرا درس می‌داد. در واقع آن سطح برایمان کاربرد تخته سیاه را داشت. آقای معلم درس که می‌داد، دانش‌آموزان را صدا می‌زد و می‌گفت: «بیایید، پای تخته!». این نکته را هم بگویم که نگهبانان بعثی تجمع بیشتر از ۵ ـ ۴ نفر را ممنوع کرده بودند. آقای معلم به همین جمع تدریس می‌کرد و سپس نوبت گروه دیگری می‌شد. ما سیستم آموزشی در اسارت را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته بخاطر آسیب‌ جدی که در اسارت به کلیه‌هایش وارد شده بود، درگذشت.

۲۷۲۱۹

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902830

دیگر خبرها

  • وعده صادق و جنگ احزاب چه شباهت عجیبی؟!
  • کشف بیش از ۹۰ هزار لیتر سوخت قاچاق در گمرگ پرویزخان
  • فیلم| سخنرانی باورنکردنی یک دانشجوی آمریکایی درمورد ایران/ایران مثل رگ‌های بدن در کل دنیا ریشه دوانده
  • نقش ماما در سلامت زنان و نوزادان
  • ماما؛ نخستین همراه لحظه‌های شوق‌انگیز زیستن
  • تجارت خارجی استان سمنان ۵۹ درصد رشد داشت
  • این مرد بخاطر شباهت اسمی با یک فرمانده سپاه، ۳ سال در زندان انفرادی بود
  • عکس | پیام احساسی نفس بازغی برای تولد مادرش
  • پیام احساسی نفس بازغی برای تولد مادرش + عکس
  • شباهت در اسم و چهره؛ پدر مهران غفوریان افسر ساواک بود؟ | ماجرای فیلم جنجالی